دوستت دارم عشقم.....

 

حالی برای گفتن دیوان شعر نیست!

یک مصرع و خلاصه:

تو را دوست دارمت...!

دوستت دارم عشقم........

 

من تمنا کردم، 

که تو با من باشی. 

تو به من گفتی: هرگز، هرگز! 

پاسخی، سخت و درُشت، 

و مرا، 

غصه‌یِ این هرگز، کُشت...! 

 

دوستت دارم عشقم........

 

فراموش کردن هنر میخواهد.......

 

و من.......

 

بی هنرترین انسان عالمم.......

دوستت دارم عشقم........

 

بی تو هیچ نمیخواهم....

نه آسمان، نه زمین

نه باران، نه خیس شدن

نه تازگی، نه طراوت

هیچ نمیخواهم 

فقط یک چیز میخواهم 

از تمام دنیا تنها یک چیز میخواهم....

و آن گرمای دستانت است...

گرمای دستانت را میخواهم...

گرمای دستانی که مایه ی آرامش من است...

آرامش را از من دریغ نکن ....

دوستت دارم عشقم........

 

نامت سپیده دمی ست بر پیشانی آسمان..

وتواینگونه ی درزمین: مثل اینست،ک ازپنجره ای،تک درختم را،سرشار ازبرگ ببینم، دراین تب زردخزان دنیا.

توچ هستی،؟؟جریان روان شب وروز.؟صدای بال فرشتگان؟بهشت خانه ی ما؟

گاهی سرشارازبغضی،خسته ای..;اما شبیه سکوت معصومی میشوی، همچون خلوص همشگیت..

سوزن زدن تو،درعمق خوابهای سحرگاهان را همیشه احساس خواهم کرد.

خطوط صورتت،آرامش دستهایت،ونفس های تقوایت..

سکوت میکنم مادرم..‏‎ ‎

دلنوشته ای از طرف یک دوست....

دوستت دارم عشقم........

  دلم که برایت تنگ میشود.... میگیرد.... فریاد میکشد.... میتپد و باز تنگ میشود..... دلم که تنگ میشود..... دوست دارم یک دل سیر نگاهت کنم..... و یک بغض سنگین گریه کنم..... و یک چشم پر اشک بریزم ... و به اندازه ی یک قهرو آشتی ..... در آغوشت بگیرم..... و یک عمر بگویم دوستت دارم ... دلم که برایت تنگ میشود ... دستانت را آرزو میکنم ..... که دست در دست شانه به شانه ..... در کنار هم قدم بزنیم فارغ از هر دنیایی.... دلم که برایت تنگ میشود.... میخواهمت چشمت را دستت را توجهت را قلبت را همه را برای خود میخواهم .... دوستت دارم عشقم........

 

دلم.....

دلم برای دیدنت ، صدایت ، نگاهت، خنده هایت

خیلی تنگ شده...

عشقم....

دلم....

دلم برای بوسه هایت ، آغوشت ، نوازشهایت

خیلی تنگ شده ...

عشقم....

دلم برای شانه هایت، دست هایت ،

 دست هایی که به دور من حلقه میزدی و من

 را در خودت حل میکردی تنگ شده

دلم میخواهد فقط یک بار دیگر طعم تمام این ها را بچشم 

فقط یک بار دیگر.....

عشقم ....

دلم خیلی برایت تنگ شده....

دوستت دارم عشقم........

  دلم برای یواشکی هایمان تنگ شده..... برای یواشکی دیدن هایمان ..... برای یواشکی قرار گذاشتن هایمان..... برای یواشکی بیرون رفتنمان..... برای یواشکی در آغوش کشیدن هایمان .... برای یواشکی بوسیدن هایمان ..... برای یواشکی دست در دست داشتنمان..... برای یواشکی نگاه کردنمان..... برای یواشکی عاشقانه خندیدن هایمان...... برای یواشکی گفتن دوستت دارم هایمان..... دلم برای تمام لحظه های یواشکیمان تنگ شده.... چقدر گریه کردیم و غصه خوردیم برای این یواشکی هایمان روزی که داشتیم از هم جدا میشدیم ..... روزی که جدا شدیم پایان تمام این یواشکی هایمان بود و بد روز و بد لحظه ای بود ..... دوستت دارم عشقم........

خدا گفت بخوان

برای من بخوان،

این منم ک دوستت دارم،...

سیاهی ات را و خواندت را،

و کلاغ خواند این بار عاشقانه ترین آوازش را،

خداگوش داد ولذت برد وجهان زیبا شد.

حالتون قشنگ شد، فراموش نشه دعا.

‏(مخصوص مریضا..)

دوستت دارم عشقم........

 

دوستت دارم.....

میان تمام نداشتن ها دوستت دارم.....

شانس دیدنت را هر روز ندارم .....

ولی دوستت دارم....

وقتی دلم هوایت را میکند حق شنیدن صدایت را ندارم.....

ولی دوستت دارم. ....

وقت دلتنگی هایم آغوشت را برای آرام شدن ندارم.......

ولی دوستت دارم........

آری همه ی وجودمی ولی در هیچ جای زندگیم ندارمت و میان تمام نداشتنها باز هم با تمام وجودم دوستت دارم عشقم......

دوستت دارم عشقم........